سایز متن /
اصطلاحات ذیل در هیأتها و مجالس مرثیهخوانی معمول است:
«اداره كردن: كنايه از كنترل مجلس و ارائۀ برنامۀ مطلوب است.
اهل بيتي: كنايه از شخصي است كه عاشق و دوستدار اهل بيت(علیهمالسلام) است.
اهل گريه: كنايه از افرادي است كه با محافل مذهبي آشنايند، مرثيه خوان را تحويل مي گيرند و چشم گرياني در عزاي اهلبيت(علیهمالسلام) دارند.
اهل منبر: كنايه از اشخاصي است كه پاي منبر وعظ مي نشينند و اهل بصیرت و آگاهي اند.
باني: به شخصي گفته مي شود كه خرج برنامۀ عزاداري يا جشن را به عهده گرفته يا مجلس را برپا كرده است.
بند: اصطلاحي است كه هم در «نوحه» و هم در قالبهاي «ترجيع بند» و «تركيب بند» به كار مي رود.
پاكت: كنايه از مبلغي است كه به عنوان «تبرّك» به مداح داده مي شود.
پامنبري: به كساني گفته مي شود كه در پاي منبر وعظ و برنامۀ مداحي به عنوان مستمع، مي نشينند.
پامنبريخواني: به برنامه اي گفته مي شود كه ميان دو منبر وعظ، توسط مداح، اجرا مي شود.
پل سازي: پل زدن به مرثيۀ مداح قبلي با شگردهاي خاص. آنگاه كه مداحي به فرض از حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) خوانده است، مداح ديگري پس از او به نوعي، مرثيۀ او را ادامه دهد و ذهن مستمع را به فضاي ديگري ببرد؛ مثلاً بگويد: «من خانم ديگري مي شناسم كه كتك خورده، او هم مثل زهرا(سلاماللهعلیها) پدرش را صدا زد، اما او سه سال بيشتر نداشت»
پياده كردن: اين اصطلاح – به كنايه – به مفهوم اجرا كردن برنامه، خواندن يك شعر يا مرثيه، به كار مي رود.
پير غلام: كنايه از شخصي كه در بارگاه اهلبيت(علیهمالسلام)، سالها افتخار مرثیهخوانی داشته و در اين راه به پيري رسيده است.
پيشكسوت: شخصي كه در كار مرثیهخوانی، از ديگران پيشتر است و در اين كار، تجربه فراواني اندوخته است.
تكيه: اصطلاحاً به محلي – غير از مسجد – گفته مي شود كه در آن برنامه هاي جشن يا عزاي اهلبيت(علیهمالسلام) برگزار مي شود.
تك زدن: اصطلاحي است در سينه زني، كه در آن حركات دستها به هنگام سينه زدن، آرام و با فاصله است.
تند زدن: اصطلاحي است در سينه زني، كه در آن در پايان مجلس، آهنگ سينه زني، تند شده، حركات دستها سريع مي شود.
ثلاث: اصطلاحي است در سينه زني كه در آن، ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه وجود دارد.
چاووش خوان: كسي است كه شعري را به لحن و آواز مناسب در جمعي مي خواند و خبر از آمدن زائر مي دهد.
حسينيه: به محلي ـ غير از مسجد ـ گفته مي شود كه در آن برنامه هاي جشن يا عزاي اهل بيت(علیهمالسلام) برگزار مي شود.
خط: اصطلاح غلطي است كه برخي مداحان به جاي اصطلاح ادبي «بيت» به كار مي برند. مثلاً مي گويند: «چند خط، شعر خواندم!»
خون گريه كردن: كنايه از حُزن شديد و گريه فراوان.
دستگاه خوان: مقصود، مرثیهخوانی است كه دستگاههاي موسيقي و رديفهاي آوازي را مي شناسد و آن را در مداحي به كار مي برد.
دسته: گروهي از عزاداران كه با هم، شعر يا نوحۀ خاصي را زمزمه مي كنند.
دعاي مجلس: دعا كردن در پايان برنامۀ و ختم عزاداري، كه معمولاً توسط مرثیهخوان پيشكسوت، انجام مي شود.
دعوت داشتن: مقصود، دعوت شدن مرثیهخوان به جلسه، جهت اجراي برنامه است.
دم: مقصود همان نوحه يا سرود است و قسمتي از آن، كه توسط مستمعان، به تكرار گفته مي شود. اين كار بعد از برنامۀ مرثيهخواني مداح، اجرا مي شود.
دهه: منظور، ده روز برنامۀ عزاداري كه يك مداح جهت انجام وظيفه، دعوت مي شود.
ذاكر: كسي كه به ذكر مناقب و مراثي اهل بيت(علیهمالسلام) مي پردازد.
ذكر: نام ديگر«نوحه» است كه معمولاً در پايان برنامۀ مرثيه خواني، ارائه مي شود.
ذكر آخر: مقصود بند آخر «نوحه» است؛ معمولاً اين اصطلاح را مرثیهخوانان در اواخر نوحهخواني به كار مي برند.
رثا: اصطلاحي است ادبي و به معني «سوگ» و «عزا» است. مثلاً گفته مي شود: «در رثاي امام علي(علیهالسلام) شعري بخوان!»
رَجَز: شعارهاي حماسي كه در جنگ، توسط مبارزان خوانده مي شده است. گاه اين رجزها در شعرها و برنامه هاي مداحي هم خوانده مي شود؛ مثلاً اين رجز معروف حضرت ابالفضل(علیهالسلام)، ( یا خواندن اشعار حماسی و تأثیر گذار)
واللَّهِ ان قطعتموا يميني انّي اُحامي ابداً عن ديني…
رديف خواني: مقصود، اجراي برنامۀ مداحي با استفاده از دستگاههاي موسيقي و رديف آوازي است.
رو به قبله كردن: كنايه از سلام دادن و تمام كردن مجلس است.
زبان حال: سخناني كه مرثیهخوان يا واعظ، با تكيه بر تاريخ و سيرۀ اهل بيت(علیهمالسلام) به ايشان نسبت مي دهد.
زبان قال: سخناني كه از قول اهلبيت(علیهمالسلام) نقل شده و در تاريخ – به صورت مستند – آمده است.
زمزمه: نوحه و نالۀ مستمع به همراه مداح است؛ اين حركت، باعث ايجاد شور و هيجان در محفل عزاداري و پررونق شدن برنامۀ مداح مي شود.
زمزمهخواني: تكرار يك بيت يا يك بند نوحه، توسط مستمعان يا مرثیهخوان به صورت آرام.
زمينهخواني: خواندن اشعاري در سينه زني، به طوري كه آهنگ سينه زني به صورت سنگين و با فاصله باشد.
زنجيرزني: زنجيرزدن عزاداران در هنگام نوحهخوانی؛ معمولاً اين حركت در دسته هاي عزاداري اجرا مي شود.
زيارتخواني: مقصود، خواندن يكي از زيارتها مثل «وارث»، «عاشورا» و… مي باشد كه مرثیهخوان، لازم است در خواندن آنها تسلّط و با مضامين آن آشنايي داشته باشد.
سبْك: در فن مرثیهخوانی، مقصود «آهنگ» و «شيوه» خواندن مرثيه يا نوحه است.
سرود: به شعرهايي گفته مي شود كه قالب آن مانند نوحه اما مضمون آن شاد است و در مجالس شادي خوانده میشود.
سفره: تعبيري است كه مرثیهخوانان جهت تفاخر به كار مي برند. مثلاً: «ما مهمان سفرۀ اهلبيت(علیهمالسلام) هستيم» و گاه نيز مقصود، سفرۀ اطعامي است كه پس از پايان عزاداري، گسترده مي شود و به سفرۀ اهل بيت(علیهمالسلام) تعبير مي شود.
سنگين: آن گاه كه مداح، شعر را با آهنگ كشدار، بخواند به نحوي كه حالت سينهزني، ممتد و با فاصله باشد، اصطلاحاً «سنگين» گفته مي شود.
سه ضرب: سينه زدن عزاداران، به حالتي كه ميان هر سه بار سينه زدن به صورت ممتد، يك مكث كوتاه باشد.
سينه زني: شيوۀ مرسومي در عزاداري است. اهل مجلس پس از شنيدن مرثيه، به حالت ايستاده يا نشسته، متناسب و همراه با نوحه يا شعرخواني نوحهخوان، با دست بر سينه مي كوبند.
شاه بيت: زيباترين و برجسته ترين بيت در يك قالب شعري، شاه بيت ناميده مي شود.
شعر: يكي از ابزارهاي فن مداحي است. البته اين اصطلاح، توسط برخي مداحان، به صورت كلي به جاي نام هر قالب شعري به كار مي رود. مثلاً به غلط گفته مي شود:«چند تا شعر خواندم».
شورزدن: حالت عزاداري با زمزمه و بر سر و سينه زدن، به صورت ممتد و بي فاصله است. معمولاً اين شيوه، در اواخر برنامه و با هدايت نوحهخوان، صورت مي گيرد.
عاشقان: اصطلاحي است كه معمولاً از طرف مداح و منبري به عزاداران و اهل مجلس اطلاق مي شود؛ اين اصطلاح معمولاً زينت بخش نام هيئات عزاداري يا جلسات آموزشي مداحي نيز مي باشد. واژه هايي ديگر مثل «محبّان»، «عشاق» و… نيز به همين منظور به كار مي رود.
عباي مداحي: رسم است كه مرثیهخوانان در جلسات آموزشي، هنگام اجراي برنامه، عبايي بر دوش مي افكنند و همچنين هنگام اجرا در هيئات و مجالس مذهبي آن را بر دوش مي اندازند تا متانت و وزانت ايشان دوچندان شود.
عزاخانه: كنايه از مجلس و محفل عزاداري است.
عزادار: به افرادي كه به مجلس عزاداري آمده و سوگوارند، اطلاق مي شود.
عشق: اظهار محبت و علاقه به اهلبيت(علیهمالسلام) است؛ اين واژه در برنامه هاي مداحي، پركاربرد است.
فرد: تك بيت از يك قالب شعري، كه انتخاب و خوانده مي شود،«فرد» نام دارد.
قصيده: يكي از قالبهاي شعري كه مهمترين ويژگي آن طولاني بودن ابيات است. معمولاً برخي به غلط، هر شعري را كه ابياتي طولاني داشته باشد، قصيده مي نامند.
قفل زدن: كنايه از بي شور و حال بودن مجلس است. آن گاه که مجلس، برنامه مداحي را تحويل نگيرد و – به اصطلاح – گريه يا شوري نداشته باشد، مداح، مي گويد: «انگار به مجلس، قفل زده اند!».
كسوت مداحي: مقصود، لباس مداحي و كنايه از افتخار نوكري اهلبيت(علیهمالسلام) است.
كمكي گرفتن: آن گاه كه گروهي از يك هيأت عزاداري به هيأت ديگري براي عزاداري – به صورت گروهي – مي روند، اصطلاحاً گفته مي شود «كمكي» رفته اند.
كوچه واكردن: هنگامي كه برنامۀ سينهزني آغاز مي شود، توسط مياندار مجلس و با اشارۀ نوحه خوان، عزاداران، صفهايي رو به روي هم تشكيل مي دهند كه اصطلاحاً «كوچه وا كردن» گفته مي شود.
گريز زدن: نقطۀ اوج مرثيه خواني مداح است كه به صورت تطبيق و پيوند حادثه اي با حادثۀ كربلا، انجام مي شود.
گريه گرفتن: امروزه، يكي از هدفهاي مداحي همچنين يكي از شيوه هاي محك زدن ميزان موفقيت يك مرثیهخوان در مرثیهخوانی، گرياندن مستمع است. در ميان بسياري از مرثیهخوانان، توان «گريه گرفتن» از اهل مجلس، نشان موفقيت مداح به حساب مي آيد!
گوشواره: در پايان هر بند نوحه، مصراعهاي كوتاه يا بلندي است كه بندها را به هم پيوند مي دهد و زمينۀ ذهني را در مستمع براي پاسخ دادن به ذكرِ نوحه آماده مي كند. به آن مصراعها، اصطلاحاً «گوشواره» گفته مي شود.
لباس مداحي: از گذشته، رسم بوده است كه مداحان، جهت تمايز از ديگر مردم، كتهاي بلندي مي پوشيده اند و عبايي بر دوش مي افكندند. پوشيدن اين لباس، به مداح، وقار و متانت خاصي مي بخشيده است.
لق زدن: اصطلاحي است در سينه زني، آن هنگام كه در سينه زني ميان عزاداران، هماهنگي وجود نداشته باشد، گفته مي شود: «سينه زني، لق مي زند»
مجلس: همان محفل عزاداري است. مقصود مرثیهخوانان از اين اصطلاح، معمولاً «برنامۀ مرثیهخوانی» است. مثلاً جملۀ:«چند مجلس پياده كردم» يعني چند برنامۀ مداحي، اجرا كردم.
مجلسگرداني: كنايه از ادارۀ مجلس عزاداري توسط مرثیهخوان يا ميانْدار است.
مجلسگرفتن: اين اصطلاح (يا: گرفتن مجلس) زماني به كار مي رود كه برنامۀ مرثیهخوانی بر روي مستمعان تأثير بگذارد و شور و حال خاصي به مجلس بدهد.
مطلع: اصطلاحاً به بيت اول ـ كه آغاز شعر است ـ گفته مي شود.
مقتل: كنايه از كتابي است كه مصائب اهل بيت(علیهمالسلام) در آن بيان شده است.
مقطع: اصطلاحاً به بيت آخر شعر گفته مي شود.
مناقب خوان: اصطلاحي قديمي، كه بر گروهي از مداحان اطلاق مي شده است كه به نقل مناقب و فضايل اهل بيت(علیهمالسلام) مي پرداخته اند.
منبري: مقصود سخنران يا واعظ مجلس است كه بر منبر مي نشيند و سخن مي گويد.
مياندار: به شخصي اطلاق مي شود كه در ادارۀ مجلس، مرثیهخوان را ياري مي كند.
نسخه: نوشته اي كه مرثیهخوان، هنگام خواندن، به دست مي گيرد، نسخه نام دارد.
نمك مجلس: اصطلاحاً به معناي چاشني يا جاذب مجلس به كار مي رود مثلاً گفته مي شود: «نام امام حسين(علیهمالسلام) نمك مجلس است.
نَوّاح: كسي كه در خواندن «نوحه» تجربۀ خاصي دارد و كارش نوحه خواني يا نوحه سرايي است.
نوحه: يكي از قالبهاي پر كاربرد در مداحي است. نوحه معمولاً در اواخر برنامه و پس از مرثيهخواني، عرضه مي شود و در پر شور كردن مجلس و همراه نمودن مستمع با او، نقش فعالي دارد.
نوكر اهل بيت(علیهمالسلام): كنايه از افرادي كه از سرِ ارادت، در محافل مذهبي به شيوه هاي مختلف خدمت مي كند.
واحدخواني: رسم بوده كه وقتي دسته عزاداري حركت مي كرده، مكانهاي بخصوصي متوقف مي شده است و نوحهخوان در آن حال، شعري را با آهنگ خاصي مي خوانده است و مردم بدون آن كه جواب دهند، سينه مي زدند. به اين برنامه در نوحهخوانی، واحد خواني گفته مي شده است.
واحد نُث: در واحد خواني، گاه كه سينه زن به شور مي آيد در آن حال، يك دست و دو دست بر سينه ميزند، اين حالت «نث» نام دارد.
واگردان: به بيت «ترجيع» در قالب «ترجيع بند»، واگردان نيز گفته مي شود.
هيأتي: اصطلاحاً به افرادي گفته مي شود كه اهل شركت در مجالس اهل بيت اند و پاي منبر وعظ و عزاداري مي نشينند.
يا الله كردن: كنايه از رو به قبله كردن و تمام نمودن مجلس عزاداري است.
يا حسين كِش: كنايه از ميانْدار است، كه لابه لاي خواندن مداح، جمله هايي كه معمولاً به صورت«ندا» است، با آهنگي كِشدار مي خواند و سينه زنان نيز آن را تكرار مي كنند و يا در پاسخ مي گويند: «اي تشنه لب! حسين واي!»
منبع:حسینی، سیدمهدی، (۱۳۸۱). فرهنگ اصطلاحات مداحی(مرثیهخوانی)، مجلۀ خیمه، ۱، ۱۱٫