
سایز متن /
پیشینۀ شعر مهدوی[۱]
«مسألۀ مهدویت از دیرباز در شعر فارسی مطرح بوده و شعرای فارسی زبان، گاه به صورت کنایی و غیر مستقیم و گاه به شکل روشن و آشکار از مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) یاد کردهاند. در سدههای آغازین هجری از نام مقدّس مهدی، بیشتر به عنوان یک نماد تاریخی استفاده میشده؛ نمادی که یادآور«صلح و آرامش»، قسط و عدل»،«پیروزی»،«جهان شمولی»و«نابودی کفرجهانی»است؛ همان گونه که دجّال نیز به صورت یک نماد، نمادی که مظهر «قساوت»،«فتنه»،«جنگ و خونریزی»و«کفرو شرک»است یاد میکردهاند. از همین پیشینۀ ادبی میتوان به اعتقاد راسخ مسلمانان به ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سدههای آغازین هجری تاکنون پی برد.برای بررسی اصولیتر در چند و چون موضوع«مهدویت در پیشینۀ شعر فارسی»ناگزیریم این مسأله را زیر دو عنوان:«مهدویت در شعر شاعران درباری» و «مهدویت در شعر آیینی»مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.»(مجاهدی، ۱۳۸۴، ۶۳)
در این قسمت به نام شاعران و مطلع شعرشان و یا بعضی از ابیات قصایدشان پرداخته میشود که برای شرح آنها باید به کتاب فوق و یا به دیوانها و سایتهای اینترنتی مراجعه شود:
ـ «حسن عنصری بلخی(متوفای۴۳۱ق)
خدایگان خراسان و آفتاب کمال که وقف کرده بر او ذوالجلال، عزّ و جلال
شعردیگر:
اگر مر جاه و جودش را خداوند بدادی صورتی مخصوص منظر»(همان، ۶۳)
ـ «ابونصراسدی طوسی(متوفای۴۶۵ق)
دل از دین نشاید که ویران بود که ویران زمین جای دیوان بود»(اکبرزاده، ۱۳۹۲، ۸۰)
ـ «ابومنصور(قطران)تبریزی ملقب به امام الشعراء(متوفای۴۶۶ق)
بود محال مرا داشتن امید محال به عالمی که نباشد همیشه بر یک حال»(مجاهدی، ۱۳۸۴، ۶۴)
ـ «ابوالفرج رونی(متوفای۵۰۸ق)
فتح و ظفر و نصرت و فیروزی و اقبال باعزّخداوند قرین بودند امسال»(همان، ۶۵)
ـ «سنایی غزنوی(متوفای ۵۴۵ق)
ای مسلمانان خلایق حال دیگر کردهاند از سر بی حرمتی معروف منکر کردهاند
شعردیگر:
ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار ای خداخوانان قال الاعتبار الاعتبار
شعردیگر:
نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم به چشم مختصر اندر نهاد محتضرم
شعردیگر:
مردمان یک چند از تقوی و دین راندند کار زین دو چون بگذشت باز آزرم و شرم آمد شعار»(همان، ۷۴)
ـ «انوری ابیوردی(متوفای۵۸۵ق)
مصطفی چون ز مکه هجرت کرد مدتی مکه جفت هجران گشت»(همان، ۶۶)
ـ« افضلالدین خاقانی شروانی(متوفای ۵۹۵ق)
این پرده کاسمان جلال، آستان اوست ابریست کافتاب شرف در عنان اوست
شعردیگر:
خسرو به دار ملک عجم ایوانِ تازه کرد در هشت خلد مملکه بستان تازه کرد
شعردیگر:
شه اختران زآن زر افشان نماید که اکسیر زرهای آبان نماید
شعردیگر:
دل به سودات سر دراندازد سر زعشقت کُلَه براندازد
شعردیگر:
انصاف ده که دربند ایمان سراست دین را سقفش سرای ایمان دیوار و دشت کافر
شعردیگر:
رخسار صبح را نگر از برقع زرش کز دست شاه جامۀ عیدست در برش
شعردیگر:
گفتم بدیدی آخر رایات کهف امت وان مهد جای مهدی چتر فلک ظلالش
شعردیگر:
خسرو مهدی نیت مهدی آدم صفت آدم موسی بنان موسی احمد قدم
شعردیگر:
مهدی که بیند آتش شمشیرشاه گوید دجّال را به تودۀ خاکستری ندارم
شعردیگر:
هادی امت و مهدی زمان کز قلمش قمع دجال صفاهان به خراسان یابم
شعردیگر:
خسرو اقلیم گیر سرور دیهیم بخش مهدی آخر زمان داور روی زمین
شعردیگر:
چاه صفاهان مدان نشیمن دجال مهبط مهدی شمر فنای صفاهان
شعردیگر:
کیخسرو رستم کیان جمشید اسکندر مکان چون مهدی آخر زمان عدل هویدا داشته
شعردیگر:
ای تاج گردون گاه تو مهدی دل آگاه تو یک بندۀ درگاه تو صد چین و یغما داشته
شعردیگر:
ذات او مهدی است از مهد فلک زیر آمده ظلم دجالی ز چاه اصفهان انگیخته
شعردیگر:
شیطان شکند آدم دجال کُشد مهدی چون آدم و مهدی باد انصار تو عالم را
شعردیگر:
مفخر اول بشر خوانش که دهر مهدی آخر زمان میخواندش
شعردیگر:
مهدی آخر زمان شد کز درش رخنۀ آخر زمان بست آسمان
شعردیگر:
عدلش ار مهدی نشان برخاستی ظلم دجال از جهان برخاستی
شعردیگر:
خسرو مهدی نیت آصف غوغای عدل بر درِ دجّال ظلم آمد و در در شکست
شعردیگر:
هنوز عهد مقامات مهدی ار نرسید امیر عادل قایم مقام او زیبد
شعردیگر:
خسرو روی زمین سنجر عهد ارسلان مهدی آخر زمان داور عهد ارسلان
در منطق الطیر :
هادی مهدی غلام، امی صادق کلام خسرو هشتم بهشت شحنۀ چارم کتاب
شعردیگر:
خلوتی کز فقرسازی خیمۀ مهدی شناس زحمتی کز خلق بینی موکب دجّال دان
شعردیگر:
پیش مهدی به پیشگاه هدی عدل را پیشوا فرستادی»(مجاهدی، ۱۳۸۴، ۶۷)
ـ «نظامی گنجوی(متوفای ۶۱۴ق)
در منظومۀ خسرو وشیرین
شه مشرق که مغرب را پناه است قزل شه کافسرش بالای ماه است»(همان، ۷۱)
ـ «عطار نیشابوری(متوفای۶۲۷ق)
صدهزاران اولیا رو بر زمین از خدا خواهند مهدی را یقین»(همان، ۷۷)
ـ «ابوالعطاء کمال الدین محمود(خواجو)کرمانی(متوفای۷۵۳ق)
بهشت است یا روضۀ پادشاه سپهر است یا قبۀ بارگاه
شعردیگر:
در منظومۀ گل و نوروز:
دگر پرسید ای بحر معانی چو ابر بهمنی در دُر فشانی
شعردیگر:
به مقدم خلف منتظر امام همام مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام»(همان،۷۸)
«امیرفخرالدین محمود(ابن یمین)فریومدی(متوفای ۷۶۹ق)
ای دل ار خواهی گذر بر گلشن دارالبقا جهد کن کز پای خود بیرون کنی خار هوا
شعردیگر:
مظهر نور نخستین ذات پاک مصطفیست مصطفی کو اولین و آخرینِ انبیاست
شعردیگر:
بعد ازو صاحب زمان کز سالهای دیرباز دیده ها در انتظار روی آن فرخ لقاست»(همان، ۸۰)
ـ حافظ شیرازی(متوفای ۷۹۱ق)
بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر وماه رسید»(همان)
ـ «قاسم انوار(متوفای ۸۳۷ق)
موسی به کوه طور به نور عیان رسید توفیق وصل یار عنان بر عنان رسید»(همان، ۹۳)
ـ «ابن حسام خوسفی(متوفای۸۷۵ق)
ای صبا افتان و خیزان تا به کی غالیه بر خاک ریزان تا به کی
شعردیگر:
چو ترک رومی بدان رساند که روز و شب را به هم برآرد سیاه زنگی چو جعد خوبان طراز مشکین علم برآرد
شعردیگر:
بازم نوید مژدۀ دولت به جان رسید دل را سرور وصلت بخت ججوان رسید
شعردیگر:
همای سایه فکن را مجال بال نماند تو خود بگوی که پرواز چون کند عصفور
ابن حسام، سه ترکیب بند مناقبی در ستایش حضرت ولی عصر دارد که در پیشینۀ شعر مهدوی در زبان فارسی بی سابقه است: هفت رنگ، هفت معدن، هفت گل»(همان، ۸۲)
ـ «بابافغانی شیرازی(متوفای۹۲۵ق)
منم پیوسته در بزم سقاهم ربهم شارب زجام ساقی کوثر علیبن ابیطالب
شعردیگر:
بر کاینات آن چه یقین فرض و واجب است مهر و محبت اسدالله غالب است
شعردیگر:
ای رخ فرخندهات خورشید ایوان جمال قامت نورانیت شمع شبستان خیال
شعردیگر:
حاشا که علم عالم جاهل کند قبول ذاتی که برترست ز اندیشۀ عقول»(همان، ۹۴)
ـ «محمد(اهلی) شیرازی(متوفای۹۴۲ق)
ای جان همه جانها روح القدسی گویا پنهان ز نظر اما در دیدۀ جان پیدا
شعردیگر:
قدر حسین کم نشد و شد عزیزتر خود را یزید روسیه و خوار کرده است
شعردیگر:
مژده باد ای اهل دل کاینک ظهور مهدی است ظلمت عالم زحد شد وقت نور مهدی است
شعردیگر:
جهان عدم بود او را وجود میبینم که جان در آتش مهرش چو عود میبینم
شعردیگر:
نهان از دیده ها خود کرده تا کی چو نور دیده ها در پرده تا کی
شعردیگر:
سکۀ مهدی زند آخر زمان بر عدوی دین کند آخر زمان»(همان، ۹۷)
ـ «وحشی بافقی(متوفای۹۹۱ق)
سپهر قصد من زار ناتوان دارد که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد»(اکبرزاده، ۱۳۹۲، ۵۴۳)
ـ «نظیری نیشابوری(متوفای۱۰۲۲ق)
رخ در نقاب چون حسن عسکری کشید قطبیتش به قائم آل نبی رسید»(همان، ۵۳۱)
ـ «شیخ بهایی(متوفای۱۰۳۰ق)
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه»(همان، ۱۳۰)
ـ «طالب آملی(متوفای۱۰۳۶ق)
طبعم کند در آتش معنی سمندری وان گه فشاند از پر و بال آب کوثری»(مجاهدی، ۱۳۸۴، ۱۰۰)
ـ «ملا محسن (فیض) کاشانی(متوفای۱۰۹۱ق)
ای سمّی و کنیّ پیغمبر وی بقیۀ خدا جُعلتُ فِداک
شعردیگر:
بر عشق هزار آفرین فیض کز دولت او به حق رسیدم
شعردیگر:
گه مهدی آرد در جهان پنهان کند او را چو جان از دیدۀ نامحرمان ما العشق الا معجزه
فیض کاشانی، بسیاری از غزلیات حافظ را استقبال و تضمین کرده و شیفتگی خود را نسبت به ساحت آن مصلح جهانی ابراز کرده است.»(همان، ۱۰۲)
ـ «ملامحمدرفیع(واعظ)قزوینی(متوفای۱۱۰۵ق)
نیست در اقلیم هستی ای دل محنت قرین آن قدر شادی که کس خندد به وضع آن و این
شعردیگر:
یارب به فضل خویش گناهان ما ببخش از توست جمله بخشش و از ما خطا ببخش
شعردیگر:
الهی به یکتایی وحدتت به زخّاری قلزم رحمتت»(همان، ۱۰۳)
ـ «میرزا داراب بیگ(جویا)تبریزی کشمیری(متوفای۱۱۱۸ق)
تنگ عیشم دارد از بس دور چرخ چنبری چون شمیم غنچهام در دام بی بال و پری
…
تا به کی جویا غزل خواهی سرودن زان که نیست مطلبی جز منقبت گویی تو را از شاعری»(همان، ۱۰۷)
ـ «شیخ محمدعلی(حزین)لاهیجی(متوفای۱۱۸۱ق)
قصاید مهدوی پرشوری در سبک اصفهانی دارد:
در صبح عارض از خط مشکین نقاب کش این سرمه را به چشم ترِ آفتاب کش
شعردیگر:
تا در چمن این سرو برازنده چمان است چیزی که به دل نگذرد اندوه خزان است
شعردیگر:
نی خامه دارد سر خوش نوایی کهن بلبل آهنگ دستانسرایی»(همان، ۱۰۸)
ـ« میرزا محمدعلی خان متخلص به سروش(اصفهانی)(متوفای ۱۲۸۵)
ای موی فروهشته تا میان ساعد سمن و سینه پرنیان»(همان، ۲۴۴)
ـ «میرزا حسن صفی علی شاه اصفهانی(متوفای۱۳۱۶ق)
برباد داده زلف مجعد را در بند کرده عقل مجرد را»(اکبرزاده، ۱۳۸۴، ۳۵۱)
ـ «حسین قلی سلطانی کلهر(سلطانی)(متوفای۱۳۰۷ق)
آن پری را آهن هندی ز دیبا خیزدا آهن از دیبا اگر خیزد چه زیبا خیزدا»(همان، ۲۵۵)
ـ «محمدجواد(شباب کرمانشاهی)(متوفای۱۳۱۲ق)
دهید مژده که حق گشت آشکار امروز نمود جلوه رخ پاک کردگار امروز»(همان، ۲۶۹)
منابع:
اکبرزاده، محمود، (۱۳۹۲). نغمههای پیروزی، تهران:آرام دل.
مجاهدی، محمدعلی، (۱۳۸۴). سیمای مهدی موعود در آیینۀ شعر فارسی، چاپ دوّم، قم:مسجدمقدس جمکران.
[۱] تحقیق از مجیدطاهری، ۸ اسفند۱۳۹۹