عالم همه در سايۀ انوار علي است دين ساختمانش همه ازكار علي است هر عاشقِ صادق كه پيِ قُرب حق است در هر دو جهان در پی ديدار علي است
يارب تو نهی بر لب ما ذكرحسين عادت شده احسان تو با ذكر حسين برما كه به این در به پناه آمده ایم اثبات شده رمزخدا ذكرحسين
شهید رفتید و یاد خود به ضمانت گذاشتید این هجر را به نام سعادت گذاشتید ارثیه ای که لحظه به لحظه فزون شده شهدی بُود که بعد شهادت گذاشتید
آهنگ تازه ای به وجودم دمیده جان یارنگ تازه ای شده پی رنگ آسمان اقرأبه اسم ربّکَ پیغمبرا بخوان مژده بده پیمبریت رابه انس وجان جبریل شدمعلّم وغارحِراکلاس حق کرده یک شبه پیغمبرت بناس موسی نهال مبعث اورانشانده است عیسی نگاه عالمیان راکشانده است وقتی چهل بهاربه گل سبز مانده است جبریل شاخه اش به […]
آمدشب شادي سپري شدشب غم گردیده حِـرا ، مَحــرم اســرار حَـــرم درعــیـد محــمّـدی به دل مــژده دهـید شــد مـبـعـث پـیـغـمـبر امـیــد و کــرم مجیدطاهری
کذا الفاطمیون النَّدی فی بَنانهم اَعزّ امحاءً مِن خُطوط الرَّواجب ترجمۀ شعرمتنبی سائل خوان تولای حسن پابست است از عطاهای فراوان حسن سرمست است محوگردد کرم از دست حسن سخت تر از محوگردیدن پیوند و خطوط دست است شعرازمجید طاهری
کارخداست آب به صحرا نمی دهد یا که عطش به ماهی دریا نمی دهد کارخداست هر که شود عاقبت بخیر توفیق ِآن به پیرو دنیا نمی دهد کارخداست هر که غلام حسین شد این افتخار برهمه کس پا نمی دهد بشناس این حرم که حرمخانۀ خداست ذاکر به دل به غیر خدا جا نمی دهد […]
بابندگیِ ما نتوان رو به کعبه برد این زندگی ِ ما نتوان زندگی شمُرد آن کس که مرده است حسابش جدا ، خدا عشق حسین را به دل زندگان سپُرد باید چه کرد تا که همیشه نفس کشید یا از زلال چشمۀ آنان همیشه خورد مداحشان شدیم به شوق پناهشان اینگونه بهتر است که تا […]
زینب! بنِگرکاربه دستان ِ شب افتاد چون ذبح عظیمت دگر از تاب و تب افتاد لب تشنه بُریدند سرش بر لب دریا سیراب زخون، اَلعَطَش ِ او ز لب افتاد
امید بسته ایم و به خورشیدمی رویم ما دل شکسته ایم و به امید می رویم سنگی که دوستانه به این ره فکنده اند شد چون ستاره ای که درخشید می رویم گفتند هرکه خون به دلش شد گذرکند در دل چه لاله هاست که روئید می رویم در راه یک ندا که منادا شدیم […]