فاعلاتن فاعلاتن فاعلن ای که پیش آورده ای شوری به بار ای تجلی آفرین ای آبشار در زمستانم بهار آورده ای مقدمت آغوش ها را صد بهار هر غزل امضا گرفت از رویتان بویتان خوشبوترین خوشبو نگار کعبه از شوقت گلستان بوستان آشکارا کرد در خود بر جدار مادرت مرد آفرینی کرده است هستِ عالم […]
حریم کعبه است این جا و خیل پرده دارانش به نزدیکش زنی، استاده دور از چشم یارانش صفای باطنش پیداست از اشک چو بارانش صفات نیک در ذاتش، فلک حیران، ملک ماتش؟ حرم محو مناجاتش، برآید کاش حاجاتش! گرفتارست و می خواند، خدا را با دل و جانش الهی! ذکر یارب یاربم باشد به لب […]