مرثیه پنج تن
بی آبیِ آرام تو، دریا چه کنم؟ با اشک یتیمان تو، زهرا چه کنم؟ یا ایتها النفسِ علی، بی تو بگو یا راضیةً مرضیه، تنها چه کنم؟ (صرافان، ۱۳۹۰، ۱۰۵)
چه می شد ؟ گر مرا با غربت خود آشنا میکرد چه میشد سفره اش گر ، گل برای غنچه وا میکرد چرا می کرد دور از چار طفلش بستر خود را گل از چه خویش را از غنچه های خود جدا میکرد اگر از گریه اش همسایگان را شکوه بر لب بود دل […]
ای یاس! هر آنچه در جهان میبینیم عطر تو پراکنده در آن میبینیم گفتند همه که بینشانی امّا هرجا برویم از تو نشان میبینیم (نیکوکار، ۱۳۹۴، ۲۶۸)